وقتی حضرت مادر در بستر بودن
و آفتاب وجودشون در حال غروب بود
از اسماء مقداری اب طلب کردن
حضرت با اون آب وضو گرفتن و بسترشون رو به سمت قبله برگردوندن
در بسترشون اروم دراز کشیدن
چشم های اسماء و فضه از گریه سرخ شد
همینکه امیرالمومنین از در وارد شدن
به بالین حضرت مادر آمدن
و از رنگ چهره شون متوجه شدن چند لحظه بیشتر زنده نمیمونن
مادر چشم هاشونو باز کرد
امام علی رو دیدن
گفتن تو هستی یاعلی؟
امام علی گفتن آری همسر مهربانم
حضرت فاطمه فرمودن میخواهم از تو بپرسم در این چند سال که با تو به سر برده ام
زنی وفادار راستگو و پاکدامن بوده ام؟
امیرالمومنین باصدای گریه الود گفتن پناه برخدا
مقام تو
دانش تو
نفس پاک و روح تو
مقدس تر و شریف تر از آنست که درباره تو این سخنان به میان آید
و در رفتار و کردارت در خانه ام جای هیچگونه سرزنشی نبوده و نخواهد بود

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت



[دوشنبه 1399-10-08] [ 08:13:00 ق.ظ ]